سراب

غیر تو هرچه هست، سراب و نمایش است

سراب

غیر تو هرچه هست، سراب و نمایش است

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نهج البلاغه» ثبت شده است

می‌خندی؟!

يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ق.ظ

در پی جنازه‌‌ای می‌رفت، که شنید مردی می‌خندد... فرمود:


مثل اینکه مرگ برای ما نوشته نشده، و کانّه حق برای دیگران واجب شده... گویا این مردگان به سفر رفتگانی هستند که به زودی نزد ما برخواهند گشت! در حالی که ما، اجسادشان را در قبر می‌گذاریم و میراثشان را می‌خوریم... انگار که ما بعد از آنها جاودانه زندگی خواهیم کرد! این گونه است که پند هر واعظی را فراموش می‌کنیم، و نشانه‌ی تیرهای بلا و مصیبت می‌شویم.


ترجمه شخصی از حکمت 122 نهج البلاغه

  • ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۵
  • بی‌قرار