سراب

غیر تو هرچه هست، سراب و نمایش است

سراب

غیر تو هرچه هست، سراب و نمایش است

انتظار

پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۴۰ ق.ظ

پریروز بود که اولین بار این حس را پیدا کردم.

حس کردم شب، کسی خواهد آمد. پیام خواهد داد. 

نمی دانم که. اما یک نفر که تازه می‌آید. می‌آید و می‌ماند.

تمام روز به انتظار گذشت. تا اینکه شب شد.

و من همه‌اش در این حس قشنگ انتظار بودم.

که او می‌آید... و سلام می‌دهد... و پاسخ می‌شنود. 

شب تمام شد، صبح هم رسید، اما کسی نیامد.

فردایش هم همین‌طور. امروز هم.

حالا امشب دارم به این فکر می‌کنم که فردا چه می‌شود؟

این حس قشنگ انتظار به کجا می‌برد مرا؟

یا در واقع این حس قشنگ انتظار، چه کسی را می‌آورد اینجا؟

اصلا یک چیز مهم‌تر! آیا تا فردا این حس زنده خواهد ماند؟

یا اینکه می‌میرد و تمام می‌شود؟

حس قشنگی بود...

کاش آمده بود...

  • ۹۹/۰۱/۱۴
  • بی‌قرار